در این مقاله قصد داریم به تعدادی لغات انگلیسی در مورد فروشگاه و خرید کردن بپردازیم. دانستن این لغات و کلمات پرکاربرد در انگلیسی در محیط های فروشگاهی و خرید کردن می تواند به شما کمک بزرگی کند و شما را از قبل برای شنیدن و یا استفاده از چنین لغاتی آماده کند. با مرور و یادگیری این لغات در صورتی که صندوق دار در جمله خود از این لغات استفاده کند شما قطعا از قبل یک آشنایی داشته اید و معنی آن را متوجه خواهید شد. در ادامه به این لغات خواهیم پرداخت.

اپلیکیشن آموزش لغات انگلیسی

طبق تحقیقات انجام شده با دانستن فقط ۱۰۰۰ واژه پرکاربرد انگلیسی قادر خواهید بود بیش از ۷۰ درصد کلمات یک متن انگلیسی را بفهمید. این در حالی است که زبان انگلیسی بیش از ۴۰۰ هزار واژه دارد. همچنین با دانستن ۵ هزار واژه پرکاربرد قادر خواهید بود بیش از ۹۵ درصد کلمات متون انگلیسی را متوجه شوید. این خبر خوب به ما نشان می دهد به سراغ یادگیری واژگان پرکاربرد در انگلیسی برویم و یک بار برای همیشه آن ها را یاد بگیریم آن هم جوری یاد بگیریم که هیچ وقت فراموششان نکنیم.

همان طور که می دانید بهترین روش برای حفظ واژگان انگلیسی جعبه لایتنر است. این روش باعث می شود لغاتی که بلد نیستید را بیشتر مرور کنید و لغاتی که بلد هستید کمتر مرور شوند. در حالت عادی ما یک لیست داریم که از اول تا آخر آن را می خوانیم و حفظ می کنیم و برای واژه ای که بلدیم و بلد نیستیم به یک میزان وقت می گذاریم که اصلا کار جالبی نیست. جعبه لایتنر همچنین تضمین می کند واژگانی که از این سیستم یاد گرفتید را هیج وقت فراموش نکنید. پس راه کار مفید این است که با جعبه لایتنر ۵ هزار واژه پرکاربرد انگلیسی را یاد بگیریم تا ۹۵ درصد متون را بفهمیم.

توضیحات بیشتر را می توانید در ویکی پدیا فارسی در مقاله جعبه لایتنر یا در ویکی پدیا انگلیسی در مقاله Leitne System مشاهده و مطالعه نمایید. همچنین در این باره می توانید سری به مقاله اپلیکیشن جعبه لایتنر نیز بزنید. استفاده از نرم افزار های جعبه لایتنر می تواند کمک زیادی کند و باعث شود لغات بسیاری در انگلیسی یاد بگیرید و هیچ گاه فراموش نکنید. اگر به دنبال دیگر ابزارها برای یادگیری لغات هستید به مقاله ابزار و منابع لغات انگلیسی نیز سری بزنید.

ویکی زبان یک اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی است که جعبه لایتنر پیشرفته ای دارد و می توانید در آن ۱۰ هزار کلمه پرکاربرد انگلیسی را یاد بگیرید. کلمات کتاب های ۱۱۰۰ و ۵۰۴ گرفته تا لغات کنکور و لغات تافل و آیلتس همگی در این جعبه لایتنر وجود دارند و آماده هستند زبان شما را حسابی تقویت کنند. اپلیکیشن ویکی زبان غیر از بحث واژگان دارای بخش های مختلفی مثل مکالمه، داستان صوتی، موزیک، آزمون، مترجم، دیکشنری و… می باشد. برای دریافت می توانید به صفحه دانلود اپلیکیشن ویکی زبان مراجعه کنید.

واژگان پرکاربرد در مورد خرید کردن

ابتدا لیست لغات مربوط به خرید و فروشگاه را می توانید در زیر مشاهده کنید. در ادامه نیز برای هر کلمه یک مثال همراه با ترجمه فارسی آورده شده است. سعی کنید خودتان نیز همزمان با خواندن واژگان انگلیسی مثال انگلیسی نیز از خودتان بسازید تا یادگیری شما عمیق شود و ناخودآگاه شما عمل یادگیری را تسریع بخشد. با دانستن این لغات قادر خواهید بود در موقعیت اجتماعی فروشگاه و خرید کردن به سادگی صحبت های طرف مقابل خود را بفهمید.

لیست لغات انگلیسی مربوط به خرید

In Shop

bargain /ˈbɑr.gən /
barter /ˈbɑːrtər /
basket /ˈbæs.kɪt /
browse /braʊz /
buy /baɪ /
carrier bag /ˈkæriər bæɡ /
discount /ˈdɪs.kɑʊnt /
discount /ˈdɪs.kɑʊnt /
haggle /ˈhægəl /
high street /ˈhaɪ striːt /
impulse buying /ˈɪmpʌls baɪɪŋ /
mall /mɔːl /
mallrat /ˈmɔːlræt /
mystery shopper /ˌmɪstəri ˈʃɑːpər /
pedestrian precinct /pəˌdestriən ˈpriːsɪŋkt /
plaza /ˈplæzə /
queue /kju /
queue /kju /
receipt /rɪˈsiːt /
reduction /rɪˈdʌk.ʃən /
retail therapy /ˌriːteɪl ˈθerəpi /
sale /seɪl /
sample /ˈsæmpl /
saving /ˈseɪvɪŋ /
shopaholic /ˌʃɑːpəˈhɔːlɪk /
shoplifting /ˈʃɑːplɪftɪŋ /
shopping /ˈʃɑp.ɪŋ /
special offer /ˌspeʃl ˈɔːfər /
spendthrift /ˈspɛndˌθrɪft /
splurge /splɜrʤ /
splurge /splɜrʤ /
spree /spriː /
steal /stiːl /
store /stɔːr /
tester /ˈtestər /
trolley /ˈtrɑli /
try on /traɪ ɑn /
window shopping /ˈwɪndoʊ ˈʃɑpɪŋ /

در فروشگاه

خرید ارزان، چانه زدن
معامله کالا به کالا کردن
سبد
گشت زدن (در مغازه بدون خرید کردن)
خریدن
کیسه (برای حمل مواد غذایی)
تخفیف
تخفیف دادن
چانه زدن
خیابان اصلی
خرید آنی و بی‌برنامه
مرکز خرید
خوره خرید (به خصوص دسته‌جمعی و با دوستان)
خریدار مخفی
محوطه پیاده‌رو
بازار خرید
در صف ایستادن
صف
رسید
کاهش
خرید درمانی
فروش
نمونه
پس‌انداز
عاشق خرید
جنس بلند کردن از مغازه
خرید
پیشنهاد ویژه
(آدم) ولخرج
بریز و بپاش کردن
بریز و بپاش
بازه کوتاه (که کاری لذت بخش در آن انجام شود)
دزدیدن
مغازه
نمونه
چرخ‌دستی
پوشیدن
ویترین‌تماشا

لغات انگلیسی درمورد فروشگاه و خرید کردن
لغات پرکاربرد هنگام خرید کردن در فروشگاه

لغات انگلیسی درباره فروشگاه و خرید با مثال

bargain /ˈbɑr.gən /
I found a great bargain at the store today.

خرید ارزان
امروز در فروشگاه یک خرید ارزان عالی پیدا کردم.

bargain /ˈbɑr.gən /
After some bargaining, I got the price down to a reasonable level.

چانه زدن
بعد از چند جلسه چانه زدن، قیمت را به سطح مناسبی کاهش دادم.

barter /ˈbɑːrtər /
In the past, people used to barter goods instead of using money.

معامله کالا به کالا کردن
در گذشته، مردم از معامله کالا به کالا به جای استفاده از پول استفاده می‌کردند.

basket /ˈbæs.kɪt /
She carried a basket full of fresh fruits from the market.

سبد
او یک سبد پر از میوه‌های تازه از بازار حمل می‌کرد.

browse /braʊz /
We decided to browse the shops before making a purchase.

گشت زدن (در مغازه بدون خرید کردن)
ما تصمیم گرفتیم قبل از خرید، در فروشگاه‌ها گشت بزنیم.

buy /baɪ /
She decided to buy a new dress for the special occasion.

خریدن
او تصمیم گرفت یک لباس جدید برای مناسبت ویژه بخرد.

carrier bag /ˈkæriər bæɡ /
Don’t forget to bring a reusable carrier bag when you go grocery shopping.

کیسه (برای حمل مواد غذایی)
فراموش نکنید که هنگام خرید مواد غذایی، یک کیسه حمل مواد غذایی قابل استفاده مجدد بیاورید.

discount /ˈdɪs.kɑʊnt /
They offered a significant discount on the latest electronic gadgets.

تخفیف
آنها بر روی جدیدترین گجت‌های الکترونیکی تخفیف قابل توجهی ارائه دادند.

discount /ˈdɪs.kɑʊnt /
They decided to discount the price to attract more customers.

تخفیف دادن
آنها تصمیم گرفتند قیمت را کاهش دهند تا مشتریان بیشتری جذب کنند.

haggle /ˈhægəl /
It’s common to haggle over prices when shopping in certain markets.

چانه زدن
در برخی بازارها، معمول است که بر قیمت‌ها چانه بزنید.

high street /ˈhaɪ striːt /
The high street is lined with various shops and boutiques.

خیابان اصلی
خیابان اصلی با انواع فروشگاه‌ها و بوتیک‌ها پر است.

impulse buying /ˈɪmpʌls baɪɪŋ /
Impulse buying often leads to purchases that were not planned.

خرید آنی و بی‌برنامه
خرید آنی و بی‌برنامه اغلب به خریدهایی منجر می‌شود که قبلاً برنامه‌ریزی نشده بودند.

mall /mɔːl /
We spent the afternoon strolling through the mall and window shopping.

مرکز خرید
ما عصر را با گشت‌زدن در مرکز خرید و نگاه به ویترین‌ها گذراندیم.

mallrat /ˈmɔːlræt /
A mallrat enjoys spending a lot of time at shopping centers.

خوره خرید (به خصوص دسته‌جمعی و با دوستان)
یک خوره خرید از وقت زیادی در مراکز خرید لذت می‌برد.

mystery shopper /ˌmɪstəri ˈʃɑːpər /
A mystery shopper evaluates the service quality of a store anonymously.

خریدار مخفی
یک خریدار مخفی به صورت ناشناس کیفیت خدمات یک فروشگاه را ارزیابی می‌کند.

pedestrian precinct /pəˌdestriən ˈpriːsɪŋkt /
The city center has a pedestrian precinct where people can walk freely.

محوطه پیاده‌رو
مرکز شهر دارای یک محوطه پیاده‌رو است که مردم می‌توانند به آزادی پیاده‌روی کنند.

plaza /ˈplæzə /
The central plaza is a popular spot for social gatherings and events.

بازار خرید
بازار مرکزی یک مکان محبوب برای تجمعات اجتماعی و رویدادها است.

queue /kju /
We had to stand in a long queue to get tickets for the concert.

در صف ایستادن
ما مجبور بودیم در یک صف طولانی برای خرید بلیت کنسرت ایستاده باشیم.

queue /kju /
The queue at the grocery store was moving slowly.

صف
صف در فروشگاه مواد غذایی به آرامی حرکت می‌کرد.

receipt /rɪˈsiːt /
Make sure to keep the receipt in case you need to return the item.

رسید
حتماً رسید را نگه دارید، ممکن است نیاز به بازگشت کالا داشته باشید.

reduction /rɪˈdʌk.ʃən /
The store offered a significant reduction on the prices during the holiday sale.

کاهش
فروشگاه در طول فروش تعطیلات قیمت‌ها را به میزان قابل توجهی کاهش داد.

retail therapy /ˌriːteɪl ˈθerəpi /
Some people find comfort in retail therapy during stressful times.

خرید درمانی
بعضی افراد در زمان‌های استرسی به دنبال آرامش در خرید درمانی هستند.

sale /seɪl /
There’s a big sale at the department store this weekend.

فروش
در این هفته فروش بزرگی در فروشگاه بخش‌ها برگزار می‌شود.

sample /ˈsæmpl /
The store is offering free samples of the new product.

نمونه
فروشگاه نمونه‌های رایگان از محصول جدید را ارائه می‌دهد.

saving /ˈseɪvɪŋ /
Creating a budget helps in effective saving for future goals.

پس‌انداز
ایجاد یک بودجه به پس‌انداز مؤثر برای اهداف آینده کمک می‌کند.

shopaholic /ˌʃɑːpəˈhɔːlɪk /
Being a shopaholic, she often buys things she doesn’t need.

عاشق خرید
او به عنوان یک عاشق خرید، اغلب اشیا را خریداری می‌کند که به آنها نیاز ندارد.

shoplifting /ˈʃɑːplɪftɪŋ /
Shoplifting is a criminal act and can lead to serious consequences.

جنس بلند کردن از مغازه
جنس بلند کردن از مغازه یک عمل جنایی است و ممکن است به پیامدهای جدی منجر شود.

shopping /ˈʃɑp.ɪŋ /
Shopping for clothes is her favorite weekend activity.

خرید
خرید لباس فعالیت مورد علاقه او در آخر هفته است.

special offer /ˌspeʃl ˈɔːfər /
The store has a special offer on electronics this week.

پیشنهاد ویژه
فروشگاه در این هفته برای الکترونیک‌ها یک پیشنهاد ویژه دارد.

spendthrift /ˈspɛndˌθrɪft /
He regrets being a spendthrift in his youth.

(آدم) ولخرج
او پشیمان است که در جوانی ولخرج بوده است.

splurge /splɜrʤ /
She decided to splurge on a luxurious vacation this year.

بریز و بپاش
او تصمیم گرفت امسال بر روی یک تعطیلات لوکس بریزد و بپاشد.

spree /spriː /
They went on a shopping spree during the Black Friday sales.

بازه کوتاه (که کاری لذت بخش در آن انجام شود)
آنها در طول فروش جمعه سیاه به خرید شدیدی پرداختند.

steal /stiːl /
Shoplifters attempt to steal items without paying for them.

دزدیدن
دزدان فروشگاه سعی در دزدیدن اقلام بدون پرداخت هزینه برای آنها دارند.

store /stɔːr /
She visited the store to buy some groceries.

مغازه
او برای خرید برخی اقلام خوراکی به فروشگاه رفت.

tester /ˈtestər /
The makeup store provides free testers for customers to try before purchasing.

نمونه
فروشگاه آرایشی نمونه‌های رایگان برای مشتریان فراهم می‌کند تا قبل از خرید امتحان کنند.

trolley /ˈtrɑli /
She loaded her groceries onto the trolley at the supermarket.

چرخ‌دستی
او خریدهای خود را در سوپرمارکت بر روی چرخ‌دستی گذاشت.

try on /traɪ ɑn /
Before buying the dress, she wanted to try it on to see if it fit well.

پوشیدن
قبل از خرید لباس، او می‌خواست آن را امتحان کند تا ببیند آیا خوب به اندازه‌اش می‌آید.

window shopping /ˈwɪndoʊ ˈʃɑpɪŋ /
They enjoyed an afternoon of window shopping, looking at items without the intention to buy.

ویترین‌تماشا
آنها یک بعدازظهر از ویترین‌تماشا لذت بردند، به اقلام نگاه می‌کردند بدون اینکه قصد خرید داشته باشند.

این مقاله در مورد خرید و فروشگاه لغاتی را یاد گرفتیم. اگر می خواهید در مورد شرکت و بیزینس هم لغاتی یاد بگیرید و سمت افراد شرکت را نیز بدانید می توانید از مقاله لغات پرکاربرد در تجارت استفاده کنید. همچنین در زیر می توانید ویدیوهایی که در مورد لغات مورد نیاز برای خرید کردن در فروشگاه بوده را در یوتیوب مشاهده کنید و امر یادگیری خود را تسریع ببخشید.